اولین خاطره
دورترین خاطرهای که به سختی صحنهای تار از آن را به یاد میآورم، برمیگردد به زمانی که طفلی خردسال بودم.
میپراکنم آنچه را در ذهن دارم. بخوان، ببین و بشنو، اما در سکوت.
دورترین خاطرهای که به سختی صحنهای تار از آن را به یاد میآورم، برمیگردد به زمانی که طفلی خردسال بودم.
بازیگر با لباسی از آب چشم، از ابری سیاه به پایین میبارد. صدای باران. در ناودانی زنگ زده فرو میرود و میریزد روی صحنه. در پس زمینه خدا نشسته شبیه به داوود پیامبر در وقت آهنگری و دارد آهن میبافد. صحنه تاریک میشود. نور روی بازیگر قفل شده و او شروع میکند:
وقتی برای آخرین بار به صورتش خیره شدم و لبخند زیبایی که بر چهرهاش نقش بسته بود را دیدم، دریافتم که هرگز نمیتوانم مثل گذشته به زندگی ادامه دهم... .
نمیدانم تا چه اندازه روزهای اول اینستاگرام را به یاد دارید. آغاز یک رسانه اجتماعی که خیلی زود محبوب شد و کاربران زیادی را به خود جذب کرد.
فرندیکا(#friendica) نرمافزار آزادی است که به منظور ایجاد یک شبکهٔ اجتماعی با رنگ و بوی #فیسبوک توسعه یافته است.
شاید در گذشته زندگیها سادهتر از این روزها بوده باشد، اما به معنی این نیست که زندگی بد بوده.
ثبت #خاطره و گوشهای از زیبایی یک روز بهاری بارانی در تنگ عریض واقع در روستای طلحه، شهرستان دشتستان، استان بوشهر.
#خاطره تصویری از یک گشت و گذار خانوادگی در دامنه و ارتفاعات گردنهٔ بهمرد در یک روز بارانی.
#خاطرهای از یک روز زیبای زمستانی کنار ساحل شهر بوشهر. من و روزبه در کنار هم از آن لذت بردیم و قطعهای از آن را در این ویدیو ثبت کردیم.
آن روز متفاوت از روزهای دیگر آغاز شد. آن روز زیبا و ماندگار... .