تنها

خودگویه

پردهٔ اول

بازیگر با لباسی از آب چشم، از ابری سیاه به پایین می‌بارد. صدای باران. در ناودانی زنگ زده فرو می‌رود و می‌ریزد روی صحنه. در پس زمینه خدا نشسته شبیه به داوود پیامبر در وقت آهنگری و دارد آهن می‌بافد. صحنه تاریک می‌شود. نور روی بازیگر قفل شده و او شروع می‌کند:

بیشتر بخوانید...

آدم‌ها همیشه اونی که خوبه رو زیر پا له می‌کنند.

بیشتر بخوانید...

#کار اداری یا دولتی یک حقوق ثابت بهت می‌ده. درعوض زمان، انرژی، خلاقیت، شادی، سلامتی و در کل هرچیز خوبی که داری رو ازت می‌گیره.

بیشتر بخوانید...

دلتنگم برای تک تک روزهای زندگیم که گذشت و دیگه بر‌نمی‌گرده. روزهایی که در این جبر جغرافیا بر باد رفت.

بیشتر بخوانید...

بلاگ من مثل اون دوست قدیمی ای می‌مونه که هروقت دلم از عالم و آدم می‌گیره میام براش درد و دل کنم.

بیشتر بخوانید...

هرازگاهی به خودم میام و می‌بینم کلی چارچوب به دور خودم ساختم. خودم رو محدود می‌کنم برای چی؟ نمی‌دونم!

بیشتر بخوانید...

خودگویه، تک گویی یا مونولوگ یکی از شگردهای ادبیات داستانی و هنرهای نمایشی است که در آن شخصیت داستان یا گوینده،

بیشتر بخوانید...

آدم ها هروقت عزیزی را از دست می دهند، با جمله هایی مانند “راحت شد!” یا “الآن جای بهتریست!

بیشتر بخوانید...