شعری از فرخی یزدی
هرکه شد خام به صد شعبده خوابش کردند
هرکه در خواب نشد ، خانه خرابش کردند
پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفی از طعم دلانگیز کبابش کردند
گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخـی پر ز بـلایـا و عذابش کردند
بازی اهل سیاست که فریب است و ریا
خدمت خلق ستمدیده خطابش کردند
اول کار بسی وعدۀ شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقش بر آبش کردند
آنچه گفتند شود سرکۀ نیکـو و حلال
در نهانخانۀ تـزویـر شـرابـش کردند
ز کـه نالیم که شد غفلت و نادانی ما
آنچه سرمایۀ ایجاد سرابش کردند
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند
فرخی یزدی
Licensed under CC BY-SA