۳۶- بنویسیم
کتاب دیروز بر نوشتن تاکید خاصی داشت. مرا برانگیخت. بیتا میگوید من خوب مینویسم. اما اصلا انگار کسی که فعل «نوشتن» را انجام میدهد، من نیستم. پیشتر هم گفته بودم، گویی لیلای دیگری درون من است که منظمتر است و بهتر میاندیشد. میدانم که او مینویسد، هر چند بیشتر اوقات گوشهگیر است. گاهی سر برمیآورد و شروع به نوشتن میکند، در این لحظات انگار که از او فاصله دارم. اکنون که این را مینویسد، دربارهی من مینویسد، عجیب است. آیا میخواهیم یکدیگر را بشناسیم؟ آیا میتوانیم به هم اعتماد کنیم؟ به گمانم آن لیلا، من ِ درونگرای من است. میدانم پیچیده است. اما مطمئن ام همه چنان آشفتگیای درونشان دارند.
آن لیلای نویسنده، که پیشتر اسمش «میرزا بنویس» بود، متحمل بیشترین سرزنشها است. آنقدر احساس ناامنی میکند که حتا خودش را سوم شخص خطاب میکند.
-لیلا، ممنونم که مینویسی.